چیزهایی درهم

ساخت وبلاگ
توان غمناک تحمل تنهایی. و چه روزهای خالی از عاطفه و علاقه‌ای. خیلی خالی. ط خواست نزدیک شود. گفتم چرا؟ من حوصله ندارم. او هم برچسب سرد بودن و اینطور چیزها را روی من چسباند. گفتم من همینم. دنبال رابطه پوچ و بی‌معنی نیستم. خوشش نیامد. به درَک. یکی نوشته از استوری‌هایم حیرت کرده. به جهنم. کاش یکی بغلم می‌کرد. کاش می‌توانستم گریه کنم. کاش صدایم به امریکا می‌رسید. و می‌توانستم فریاد بزنم. کاش این‌همه دلتنگ نبودم. کاش روزنه‌ی روشنی بود. کاش لااقل هنوز آ را دوست داشتم. کاش این‌همه تنها نبودم. خسته‌ام. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 135 تاريخ : شنبه 31 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:44

پدر جوان دست دختربچه‌ی مدرسه‌ای را گرفته یود. دختربچه به آسمان نگاه می‌کرد. پدر مراقب ماشین‌ها و دختربچه بود. حسادت کردم‌. نه حسادت بد. از صمیم قلب گفتم خوش به‌حالت که می‌توانی به کسی تکیه کنی و با خیال راحت از خیابان رد شوی. وضع من برعکس بود. دختربچه ای بودم که چشم‌های پدرش نمی‌دید. از خیابان رد شدن سخت بود. از خیابان رد شدن سخت است.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 142 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 7:59

شده از خشم بخواهید بزنید بر صورت یکی؟ من پر از خشمم. و دوست دارم با مشت بکوبم به صورت پ. پ از تو متنفرم. و فقط دوست داشتم هنوز دلم برای کسی تنگ شود

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 7:59